با یک بغل شروع شد. من و دخترم از مهدکودک بیرون میآمدیم که دوست صمیمیاش آمد جلو تا او را بغل کند. دخترم اجازه نداد و دستم را میکشید تا برویم. برای من خیلی عجیب بود و راستش را بخواهید شرمنده شدم. مادر بچه آنجا ایستاده بود و نگاهمان میکرد. یواشکی از… بیشتر »
آخرین نظرات